دوست داشتن در روشنائي ريشه ميبندد و در زير نور سبز ميشود و رشد ميکند

و از اين روست که همواره پس از آشنائي پديد مي آيد و در حقيقت

در آغاز دو روح خطوط آشنائي را در سيما و نگاه يکديگر ميخوانند

و پس از «آشنا شدن» است که خودماني مي شوند

عشق زيبائي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند

و دوست داشتن زيبائي هاي دلخواه را در«دوست» مي بيند و مي يابد

عشق يک فريب بزرگ و قوي است و دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمي، بي انتها و مطلق

عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن

عشق غذا خوردن يک گرسنه است و دوست داشتن «همزباني در سرزمين بيگانه يافتن» است

آري باشي و زندگي کني ...

که دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز

خود را تا سطح بلندترين قله عشقهاي بلند پائين نخواهم آورد.