گاهی همیشه خیلی ها عادت دارند،به هرچی که کمتره،علاقه بیشتری داشته باشند!

گاهی همیشه جذب آدم هایی میشیم که بیشتر به ما بی توجه بودن...همیشه بی اعتنایی و غرورشونو ستودیم و اینها رو، به حساب بزرگیشون گذاشتیم!

گاهی همیشه حسرت نداشته هامون رو خوردیم و از داشته هامون غافل شدیم.

گاهی همیشه عشق رو از دوست داشتن بالا تر دیدیم و یا اونو قبل از دوست داشتن تجربه کردیم و نرسیدن،خیانت،خودخواهی و... رو، تو این مسیر شکست عشقی معنی کردیم، در حالی که هنوز معنی عشق رو نفهمیدیم و بهمون ثابت نشد که تو عشق شکستی وجود نداره،و اگر عشق واقعی باشه،نرسیدنش هم شیرینه و تلخ نیست!

گاهی همیشه یاد نگرفتیم عشقی که با خودخواهی و خیانت به انتها برسه،یقینا از ابتدا عشق نبوده و این تصورات ناآگاهانه ماست که باعث توهمات عاشقانه بوده همیشه...

گاهی همیشه دلبسته ی چیزهایی شدیم که ترس از دست دادنشون رو داشتیم و برای داشته هامون دلبستگی های خیالی ساختیم!



گاهی با خودم میگم خدایا،کاش تو هم همیشه گاهی نبودی،میرفتی تا شاید فقط ترس از دست دادنت،نه تاثیر عدم حضورت،

فقط،ترس از دست دادنت،کاری با دلها میکرد که هیچ موقع فراموش نمیکردند،تورو نباید یادشون بره!و هیچ موقع نبودن ها و بی اعتنایی ها بزرگی نمیاره...