امروز سر رسیده و فردا نیامده
خورشید بخت ماست که بالا نیامده !
دنبال سرنوشت خود از بس دویده ام
حتا هنوز هم نفسم جا نیامده !
احساس می کنم پدرم راست گفته بود
آسودگی به طایفه ی ما نیامده !
در انتظار روز خوشی مانده ام ولی
هر بار یا نیامده و یا نیامده !
رو به غروب پیش خودم فکر می کنم
خوشبخت کودکی که به دنیا نیامده !!
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت توسط من
|