دلم تنگه
دلم تنگه برای ان چشم هايی که شبی از غم من برای من اشک ريخت... اری ... دلم تنگه...دل تنگ ان دلی که سنگ صبور اين دل تنها و بی کس بود ... دلتنگ ان لب هايی که شبی برايم نوای عاشقانه سر داد دلتنگ ان دستانی که شبی حال و هوای عاشقانه در دلم انداخت ...دلتنگ ان شانه هايی که تکيه گاه يک دل تنها و بی کس بود ... اری دلم تنگ است دلم تنگ است برای تو ای سنگ صبور تنهايی و بی کسی هايم...دلم تنگ است برای ان نگاه های عاشقانه ی تو دلتنگ ان نوازش های ديوانه وار تو ... اری دلم تنگ است ...دلم تنگ است ای يار ...ای مونس دل تنها...بيا که مريم دلتنگ توست ... در انتظار توست ...بيا که مريم تنهاست...زمانی گفتی تو تنها نيستی ...من با توام هميشه ... هر کجا...هر دقيقه...حتی ثانيه ها...پس کجايی ... چرا تو را حس نميکنم...چرا تو را در ثانيه های زندگيم پيدا نميکنم ... چرا ... چرا ...تو را در اين زندگی پوچ و بی معنا پيدا نميکنم ... تو رفته ای ... اری تو رفته ای ... رفته ای که در اين زندگی پوچ و بی معنا محو شده ای...ديگر پيدا نيستی...تو مرا تنها گذاشتی...پس چه شد ان حرفها خوب من ...تو هم رفتی و مرا با رفتنت نابود کردی ... تو هم مثل اين دنيای به ظاهر زيبا مرا در خود شکستی... تو هم مثل دنيا از دست رفتی... اری ای خوب من ... تو هم مثل دنيا زودگذر و بی معنايی.................