امروز خيلي دلم گرفته
امروز خيلي دلم گرفته
بيشتر از هميشه نمي دونم شايد داره نفساي آخرو مي كشه
اي دل بي چاره تو هم خودتو گرفتار من كردي چرا؟؟؟
چرا كسي حرف دلمو نشنيد...
اي خدا فكر كنم تو هم صداي اونو نشنيدي
نمي دونم شايد شنيدي و مثل بعضي ها اعتناي نكردي
افسوس كه ديگه فرصتي نمونده...
و اين دل تو اوج بي كسي داره مي ميره...
افسوس
شايد يه وقتي احتياج به كسي داشت ولي امروز بيشتر از هميشه ميفهمم كه بايد تنها باشه
تا اين نفساي آخرو با تنهايي به سر برسونه...
اي خدا
من و دلم تنهاي تنها هم نبوديم ...
يه همسفر داشتيم كه هيچ وقت ما رو تنها نمي ذاشت و هميشه تو بد ترين لحظه ها و دردها همراهمون بود
و اون سنگ صبوري براي دلم كه حر فا شو بشنوه و يار مهربوني براي من بودو اون كسي نبود جز تنهايي ولي امروز تنهايي هم ما رو تنها گذاشت وديگه تنهاي تنهام...
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۵ ساعت توسط من